پرنسس تابستانی پرنسس تابستانی ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

عزیزه دل ما

26/11/92 اولین آزمایش و یه کم نگرانی به خاطر امید زندگیم

سلام مامان قربون اون قلب فرشته ی نازت بشه که الان داره تو وجودم تالاپ و تولوپ می کنه خوبی مامانی باید خوب باشی اخه تو ثمره عشق من وبابایی هستی تو نور زندگی من هستی تو همه چیز من وبابایی هستی فدات بشم اول یه خبر خوب این هفته که رفته بودیم شهرستان اسم انتخابی تو را به باباجون واینها گفتیم همه گفتن خیلی قشنگه ولی بابا جون گفت بزارین اسمش را کورش یا داریوش من هم گفت این اسمها خیلی برای نینی سنگینه و بابا هم گفتم من اسم ارسام و ساینا را دوست دارم  انشالله شما سالم به دنیا بیایی بیایی بغل مامان یدونه اسم خوشگل برات میزارم قربون اسمت بشم عشقم یدونه خبر بد امروز جواب آزمایش را بردم پیش خانم دکتر بهم گفت یه کوچوو کم کاری تیروئید داری  ق...
27 بهمن 1392

اولین سونو گرافی ودیدن ثمره عشقم

مامان جونم سلام عزیزم من ببخش مامان خوبی نبودم از اون روز که شما اومدی تو دلم نتوانستم زیاد برات بنویسم عسلم خوب آخه این کامپیوتر هم یذره خرابه نفسم مامان ببخش باشه عمرم مامانی دیروز ١٩/١١/٩٢ رفتم سونو گرافی و قلب شما را که داشت عین قلب فرشته ها صدا می کرد دیدم باورم نمی شد همینطور چشم دوخته بودم به مانیتور و اشک تو چشمام حلقه زده بود اصلا باورم نمی شد عزیز دلم من با اون قلب کوچولوش تو وجودمه الهی مامان فدای قلب کوچولوت بشه عمرم امروز هم ٢٠/١١/٩٢ رفتم دکتر و سونو را نشون دادم واون هم گفت خدا را شکر همه چیز عالی تازه امروز مامانی خیلی فعال شده بودم کلاس بارداری رفتم پیش ماما رفتم که وضعیت مامان قد و وزن را چک کنه که اونها هم خوب بود ولی ی...
20 بهمن 1392

مامان قدمت رو چشمام قربون پاهای کوچولوت بشم

مامان جونم فدات بشم ممنونم که مهمون دلم شدی ممنونم که من به عنوان مامان خودت انتخاب کردی الهی قربون کوچولویت بشم ناز خوشگلم دیروز ٥/١١/٩٢ رفتم آزمایش دادم وبتام ٢٥٠ بود مامانی خیلی ترسیدم گفتم خدای نکرده مشکلی برات پیش اومده که هورمونت رشد نکرده ولی امروز رفتم دکتر وجواب ازمایش نشون دادم خدا را شکر همه چیز خوب بود وهیچ مشکلی نبود حالا شما الان پیش مامانی همه امیدمی زندگی منی نفسم مامانی امروز رفتم برات یدونه بلوز وشلور خریدم سفیده با خالهای قرمز خیلی خوشگه از ظهر تا حالا دارم براش ذوق می کنم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوست دارم مامانی قول میدم عکسش را برات بزارم یدونه جوراب هم همون روز که از آزمایشگاه می امدم خرید...
16 بهمن 1392
1